در مسیرِ شدن

أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

ملودرامِ این روزها

از آینده
از ناشناخته‌ها
از آنچه پیش رویمان است،
می‌هراسیم
حال آنکه بارها پیش از این
در گذشته
در تجربه‌ها
در آنچه پشت سر گذاشته‌‌ایم
تکرار شده‌اند

به راستی
زندگی چیست
جز تکرار سناریویی ثابت
با بازیگران متفاوت
در گردش فصل ها...؟
۲۷ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۲۶ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
ف.ع

وبلاگ‌های برتر سال ۹۵

الان که مرکز مدیریت وبلاگ رو باز کردم با نظر آقا رامین مواجه شدم که انتخاب این وبلاگ رو جز صد وبلاگ برتر سال نود و پنج تبریک گفته بودن، راستش خیلی زیاد غافلگیر، هیجان زده و خوشحال شدم :))
از اونجایی که این انتخاب بر اساس کمیت‌هاست پس باید یک تشکر خیلی خیلی خیلی ویژه کنم از همه شمایی که به اینجا سر میزنید، مطالبو میخونید، رای موافق/مخالف میدید، نظر میذارید، دنبال میکنید و خلاصه همه جوره مایه دلگرمی هستید... پس:
دوستای عزیزم، ممنونم از همه‌تون... من این انتخاب رو مدیون شما هستم :)





+ فهرست صد وبلاگ برتر سال نودوپنج
++ به همه دوستانِ دیگه که انتخاب شدن هم تبریک میگم :)

۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۰۸ ۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

دیر آمده‌ای ری‌را

بی‌قرارم
می‌خواهم بروم
می‌خواهم بمانم
دارم در ترانه‌ئی مبهم زاده می‌شوم
به نسیما بگو کتابهای کودکان را
کنار گلدان و سوالات هفت‌سالگی چیده‌ام
گونه‌هایم گُر گرفته است
تشنه نیستم
می‌خواهم تنها بمانم
در اتاق را آهسته ببند
شب پیش خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم
انگار که تعبیر تمام رفتن‌ها
بازگشتِ به زادرودِ شقایق است
.
.
.
امروز هم کسی اگر صدایم کرد
بگو خانه نیست
بگو رفته است شمال
می‌خواهم به جنوب بیندیشم
می‌خواهم به آن پرنده‌ی خیس، به آن پرنده‌ی خسته ...
به خودم بیندیشم ...!
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه‌های بی‌وقفه‌ام پنهان کنم
همین خوب است ...
همین خوب است!


+ سید علی صالحی
++ دق که ندانی که چیست، گرفتم...
رضا براهنی
۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۲۸ ۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
ف.ع

از تو به تو توبه توبه تو به تو به تو...

در سرم هزاران هزارتو ست
در سرم هزاران هزار، تو ست...



+ توبه: بازگشت
++ هزارتو: ماز، مکانی دارای راه‌های پیچ‌در‌پیچ که به هم مرتبط هستند
۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۳۱ ۱۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
ف.ع

The anatomy of silence

My heart weights minimum a tone
قلبم انگار داره می ایسته
An army's feet pounding on my head
و یه لشکر رو مغزم راه میرن
Maybe I'll wake up one day to notice
شاید یه روز بیدار شم و متوجه شم
That all my life was just a dream...
همه اینا خواب بوده
And maybe I'll be better off without you
و شاید اونروز من بدون تو راحت تر باشم
You left me here with all my thoughts
تو منو با تمام فکرام تنها گذاشتی
I'd write a zillion words or walk a million miles
من کلی کلمه مینوشتم کلی راه میرفتم
I'd sleep on broken glass just not to lose your smiles
هر سختی‌ای رو تحمل میکردم فقط برای اینکه تو خوشحال باشی
I travel for you around the world
Collecting moments, o how absurd
To bring you beauty, to bring you joy
من برای تو کل دنیارو سفر کردم تا لحظه هارو جمع کنم(اوه چه کار عبثی! ) تا برات زیبایی و لذت هدیه بیارم
I wish I'd be a little boy
آرزو میکنم ای کاش یه پسر بچه بودم
Where is that silence you primised me?
کو اون سکوت و آرامشی که بهم قولشو دادی؟
Why is that distance so close to me?
چرا این فاصله فقط برای منه؟
Why is your violence still hurting me?
چرا هنوز کارا و بیرحمیات آزارم میدن؟
Why are your eyes avoiding me?
چرا چشمات از من دوری میکنن؟
Let me say thank you for all that you have given me.
بذار بگم ممنون بابت همه چیزایی که بهم دادی
Thank you for everything you've done.
ممنون بابت همه کارایی که کردی
Forgive me for saying one last thing:
منو ببخش اما باید بگم:
I miss you and I hope you hear this song
دلم برات تنگ شده و امیدوارم این آهنگو بشنوی
I travel for you around the world
Collecting moments, o how absurd
To bring you beauty, to bring you joy
I wish I'd be a little boy
I'm dying for you, can't you see?
من دارم برات میمیرم نمیبینی منو؟؟
I'm lying for you to be free!
من دارم به خاطر تو دروغ میگم تا راحت باشی
I hunger for you,cause I can't eat!
من به خاطر تو هیچی نمیتونم بخورم
I'd vanish for you in defeat!
من تموم شدم برای تو در این شکست




+ خود برداشتی از آهنگ she and her darkness

۰۲ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۰۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ف.ع