در مسیرِ شدن

أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

این چند مدت:

نمیدانم چه اتفاقی درحال وقوع بود، ذهنم به ناگاه پر شده بود و چیزهایی که می‌شنیدم همه جا همراهم بود،تمام لحظات در چشمم سیال بودند و آنچه در قلبم احساس می‌کردم گنگ اما آشنا بود، به سبکی پر قدم میزدم و به رهایی قاصدک هرجا که روزی رویایش را در سر داشتم، میرفتم، میخندیدم و تمام آینه انعکاس سرزندگی بود، آنچه تدریجا پیش آمده بود ناگهان سر برآورده بود و مرا میخواند، جدال تمام ناشدنی وجدان و شوق گلویم را میفشرد اما چشم هایم را بسته بودم و پیش میرفتم، شب را با رویایی که وحشیانه در ذهنم میتاخت صبح میکردم و صبح انتظاری شیرین بر من غلبه می‌کرد، ناملایمات را به آغوش میکشیدم و برای آدمها آواز آزادی سر میدادم، آنچه نامش تغییر بود با من همراه شده بود و احساسی خاکستری ناشی از عدم اطمینان وجودم را رنگ میکرد، در پی حیقیتِ "درست" و "غلط" بودم و در عین حال از آنچه ممکن بود دریابم می‌هراسیدم، جهان برایم حکم مادری مهربان داشت که سخاوتمندانه بر من میبخشید و من بی مهابا در حال رشد بودم با اینهمه از هماهنگی تام جهان تعجب میکردم و نمی‌دانستم چرا انتخاب شده‌ام؟ نمی‌دانستم فصل برداشت رسیده بود یا موعد آزمون؟ نمی‌دانستم و سرگشتگی مدام آتش وجودم را شعله ور می‌کرد... من برای چه، در دنیا مبعوث شده ام؟ زمین برای چه، پذیرای من است؟ از حرکت ایستاده بودم و تماما چشم شده بودم که عشق را دریافتم... آنچه به من داده شده بود عشق بود و آنچه از من میخواستند عشق بود، زمین، آسمان، انسان عشق بود، من عشق بودم و زندگی‌ام مسیری برای تکامل عشق...
۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۱۱ ۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
ف.ع

همه خوبن از دور

You are a bubble
You have rainbow in your face
in your words
and in your friendship
But
All is a sweet deception...
You are just untouchable
۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۱۹ ۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
ف.ع