در مسیرِ شدن

أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

دست از شب و روز گریه بردار گلم، با پای خودم میروم اینبار گلم...

همیشه تو ذهنم
میمونی اما من
تو خاطرات تو
کم کم گم میشم...




+ای تُف به جهان تا ابد غم بودن...
۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۵۶ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

از من به او-نامه شماره ۱

نازنینم
زندگی سخت کوتاه است و فاصله میان دلبستن و دل کندن لحظه ای
چشم بر هم زدنی ست خرد سالی و کهن سالی
و امان امان امان از آدم ها
سبز دلت را بر پنجره فولاد آدم ها مبند که نام دیگرشان فانی ست
و در نهایت آنچه برای تو خواهد ماند جایی ست خالی و دلی از دست رفته
دخترم
زندگی میگذرد
وداد از این لحظه های مودب که مدام جای خود را به یکدیگر میدهند
و زمانی به چشم خواهی دید
لحظه های دور در گور
لحظه های نزدیک... شلیک!
جان من
زندگی میگذرد مبادا بگذاری و بگذرد....

۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
ف.ع

میتوان قطب را جهنم کرد، پای دل اگر در میان باشد

گاهی باید تنها و تنها
نوشت....
نه از چیزی
نه احساسی، عشقی
کسی
تویی، اویی، مایی
گاهی تنها و تنها باید نوشت
حتی نه برای خود
نه برای من
باید نوشت تا حجم درد آور کلمات
التهاب متشنج حرف ها
و تب پنهان در وقایع
کاهش یابد
آرام بگیرد
سرد شود...
گاهی تنها و تنها
باید نوشت
نوشت
و باز هم نوشت....




+کاش برای چند لحظه تمام نقش ها عوض میشد
حتم دارم قدر یکدیگر
قدر لحظه ها
و
قدر موقعیت ها را
بهتر میدانستیم....
++بگذارید از صفر شروع کنیم، از همان جایی که کسی، احساسی، اتفاقی، چیزی...میمیرد
+++خاطرت هست روزگارم را؟ جایگاه مقدسی بودم، وزن یک عشق روی دوشم بود، من برای خودم کسی بودم، من برای خودم کسی هستم، دور و بر خرده عشق هم کم نیست، آنکه دل از تو برد هرکس هست، بند انگشت کوچکم هم نیست، میشد از ورد های کولی ها با دعا و قسم طلسمت کرد، میشد آن سیب سرخ جادو را، از تو پنهان و با تو قسمت کرد، میشد از خود بگیرمت اما، زور بازو به دست هایم نیست، میشد از رفتنت گذشت اما، جان در اندازه های پایم نیست
۲۱ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

من خود آن هفدهم کز همه عالم به درم!

ازاین سیصد و شصت و چند روز سال
من آن هفت و ده روزِ اسفند ماه...







+ تولدم :)

۱۶ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۵۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

SOMEONE LIKE YOU

I wish nothing but the best for you too,don't forget me,I beg,I remember you said:sometimes it lasts in love but sometimes it hurts instead...
از برای خود،هیچ آروزیی ندارم
اما برای تو آرزو دارم
بهترین ها را...
از تو میخواهم که مرا فراموش نکنی...
و حال به خاطر می‌آورم که تو میگفتی:
گاهی اوقات عشق تا آخر ادامه می‌یابد و گاه
تورا به آخر میرساند...



+خود برداشت
++ آهنگ someone like you از ادل
۱۰ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

از همین حرفا

و تعطیلی مدارس
بهترین نتیجه ی این دوره از انتخابات بود!





+ :)
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

همه چی

متنفرم
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای... رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

اشک بُدم آه شدم
برکه ی بی ماه شدم
حرف بدم گریه شدم
*گریه بدم خنده شدم *
عشق مرا دید و بگفت:
عاشق دیوانه شدم...




*مولانا
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۱۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ف.ع

من جان دهم، آهسته توهم میمیری

تنهایی شاید
یک غول بی شاخ و دم باشد
که اکسیر جان مرا در دستهای زمختش تکان میدهد
و قاه قاه میخندد...
ومن مدام
نگران تنهایی ام!
کاش به یاد می آورد
روزی را
که من
در بطن او زاده شدم
و کاش میدانست
که من
جوجه اردک زشتی هستم
که بعد ها
غول بی شاخ و دم خواهم شد!
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع