میدونی تو با گذشت زمان از رفتار های درست و غلط آدما تو ذهن خودت یه شناخت پیدا میکنی و کم کم اگه نتونی تو حال باشی، میری تو ذهنت و با اون آدمی که با شناختات ساختی زندگی میکنی، کم کم حتی اگه اون آدم اشتباهاتشو جبران کرد دیگه نمیبینی و مدام با همون تصویر ذهنیت که قدیمی شده آزارش میدی، با ندیدنت آزارش میدی، این میشه که اون آدم دست از اثبات خودش به تو، میکشه و دیگه انگیزه ای برای تغییر به خاطرت نداره، بذار یه رازیو بهت بگم، یادت باشه آدما ممکنه هر روز عوض بشن و اگه بتونی یاد بگیری با حالِ آدما زندگی کنی کمتر با رفتاراشون سورپرایز میشی، وقتی بفهمی که رفتار خوب یا بدش مربوط به همون مقطع هست راحت تر با ابراز احساساتش یا نادیده گرفته شدنت کنار میای و میتونی در لحظه تصمیم بگیری با توجه به شخصیتی که همین حالا رو به روته چه رفتاری بهتره، اینطوری کمتر احتمال داره به خاطر تصویر خوبی که از اوایل رابطه ت با یه آدم تو ذهنت داری، بدی های الانش به چشمت نیان و حاضر به موندن تو یه رابطه مریض بشی، اینطوری کمتر احتمال داره به خاطر تصویر بدی که از اوایل آشناییت با یه آدم تو ذهنت داری، خوبی ها وتغییرات الانش به چشمت نیان و حاضر به بخشیدنش نشی... اینطوری آدما کمتر عجیب غریبن و به نظرت میاد که هیچ چیز از هیچکس بعید نیست!
+ تا حالا چقدر با آدم اشتباه گذشته تون، آدم درست الانتونو قضاوت کردن؟
++ تا حالا چقدر با فرض ثابت بودن شخصیت افراد در سیر زمان، فرصت تغییرو ازشون گرفتید؟
+++ عنوان: ترکیب قضاوت و فرصت هست!