بوف کوری شده ام، '' چشم به در دوخته '' ام، با دوصد بینای بوف هم باز '' ''پنهانشده '' ای...
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۵
۲
۰
ف.ع
سکوت پیامبری ست که ازمیان حرف های مگو برانگیخته شد تا کلمات میان دو نگاه عاقل شوند
+حرف ها گفتند معجزه ای بیاور... عشق نازل شد و از چشم های پیامبرشان فرو ریخت... و آنها حتی ایمان نیاورند شق القب را....
++گفته بودم که تورا دوست ندارم، دیگر...درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد...
+++این همه پریشانی، بر سرِ پریشانی...
۲۰ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۲
۲
۰
ف.ع
دست و دلم به نوشتن نمی رود
که نمی رود
که نمی رود
که نمی آید
که نمی داند
که نمی خواند...
۱۶ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۱
۲
۰
ف.ع