کاش یک نفر باشد

از راه بیاید

آرام و ساده باشد 

بی هیچ تجملی 

بی هیچ حرفی

بنشیند

و نگاهش به دور دست ها باشد

آفتاب مایل بتابد و

نیمی از صورتش را روشن کند

 نسیم هم اندکی 

گوشه ی پیراهنش را تکان دهد 

و آهنگ دریا 

با صدایش همراه شود 

سرش را برگرداند 

و موهایش را که از تابش آفتاب روشنتر شده 

کنار بزند

و بگوید:

چه خبر؟

و بعد از سکوتی عمیق

آه...

برایش تمام خبر های ناگفته ام را بگویم 

خبری هایی که پیش از وقوع حادثه شدند

خبر هایی که با "سلامتی"گفته نشدند

و بعد

آرام لبخند بزند 

و بلند شود 

شن های نمناک ساحل را 

از پیراهنش بزداید

و برود ...