نمی نویسم

نمی نویسم 

تا تمام حرف ها

جایی میان مچ و انگشت هایم

در نوسان باشد

نمی نویسم...

نمینویسم 

تا تمام حرف ها

جمع شوند روی هم

اجتماعی درد آور... 

نمی نویسم...

نمینویسم

تا بمیرند کلمات

درهوایی که کاغذ نیست

گوشت است

خون است

استخوان است

و جنازه حرف هایی هم هستند

که تا عمق استخوان رسوخ خواهند کرد

نمی نویسم... 

نمی نویسم 

منکه از ازل

تا ابد

درگیرو دار حرف های نانوشته ام...