لبخندت تنها تزینی برای صورت
چشم هایت چراغی خاموش
اشکت زاینده رود*
خیسی‌ات بارانِ نابالغ
نگاهت شیشه ای به ژرفای تاریکی
و ما عادت روزمره هم
و تو
مجسمه‌
و من
حرف هایی برای شنیدنت
و من
مشغول حفر تنهایی
و من
رویایی مخروبه
و تو
زندگی مصور
و تو
تندیس سنگی...



*منظور زاینده رود کنکونی، زاینده رودی که دیگر زاینده رود نیست...

+خود برداشت و تصویری از آهنگ مثل مجسمه-مهدی یراحی
++از شاعر متن این آهنگ صمیمانه پوزش میطلبم!
+++ کاملاً امتحانی و ارتجالی

++++ترجیحا همزمان با پخش آهنگ مربوطه خوانده شود :)