تو گویی برف باریده ست
که اینچنین
سنگین و غبارآلود،
زمین‌گیرم
و
در انتظار تکه هویجی
خرده هوایی
و دستی
حتی شده
به تیزی شاخه های خشکیده...
شاید پیراهن عابری
به چنگ تنهایی ام گرفتار شد...






+به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده ای
تکاندن برف
از شانه های آدم برفی؟!
گروس عبد الملکیان

++این روزها که تابستان دیگر دارد تمام ته مانده گرمایش را هم در شهریور تزریق میکندو صدای موتور کولر آبی خانه ها لحظه ای قطع نمیشود، عجیب هوس زمستان کرده ام...