به نظر من هر چیزی که بهش عشق بورزی، جان پیدا میکنه. حتی اگه یه تیکه چوب خشک باشه
روایت داریم پیامبر از کنار کوه احد میگذست و به کوه نگاه میکرد و میگفت؛ این کوه منو دوس داره و منم دوستش دارم! حالا نمیدونم اجسام ساخت دست بشر هم اینچنین باشن یا نه. تفکر مزخرفی دارم. نه؟ یه گل داشتم از سر بیکاری باهاش درد و دل میکردم :)) مدتها بود گل نمیداد و امیدی بهش نبود. ولی خوب شد و گل داد! حدش میزنم به هر چیزی عشق بورزی، جان پیدا میکنه! یکی از دوستام میگفت بابا ولمون کن با این حرفات. دیوونه ای ما رو هم دیوونه کردی. آخه گل از کجا میفهمه تو داری باهاش حرف میزنی؟ اصلا تو چقدر خلی که با گل حرف میزنی!
۱۱ تیر ۹۶، ۱۱:۰۴
من نوشت:
اره دقیقا همین طوره... چه روایت جالبی! من فکر میکنم بالاخره همون چیزای ساخته دست بشرم از اجزایی تشکیل شدن که منشا طبیعی دارن ... نه اصلا اینطوری نیست اتفاقااااا گلا به محبت و حرف زدن وتوجه خیلللی واکنش نشون میدن وقتی بهشون بی توجهی میشه خشک میشن یا وقتی تو یه محیط افسرده و پر تشنجی هستن من تو اتاقم گل داشتم ولی امسال به خاطر کنکور انرژی منفیم یکم زیاد شده بود داشت خشک میشد گذاشتمش بیرون الان حالش خیلی خوبه ^_^
اینکه بتونی به یه شی ء به چشم جاندار نگاه کنی خیلی خوبه.... یه روزی نیاد که اشیاء ما رو به چشم بی جان نگاه کنن. مثلا: کولره: موتور جان بچرخ این دختره گرمشه../ موتور: برو بابا حسش نیست. نمیمیره که . ته تهش یه نموره خیس میشه و پا میشه خودشو باد میزنه. / صدای بادبزنه از اونور دیوار: یعنی چی مسخره کردین خودتونو؟ پاشید یه دور یه چرخی بزنید این چیزا رو (آدما) نندازید گردن من... / تو: در حال غرق شدن در افکار خودت ، پامیشی کولرو روشن میکنی میگی باباجون قـِلـَت کردم.....
۱۱ تیر ۹۶، ۱۵:۲۳
من نوشت:
چه جالب گفتید! تا حالا از زاویه اونا به قضیه نگاه نکرده بودم D:
با هاتون موافقم. اکثر اوقات یه بخشی از حواسم به این که الان وسایل اطرافم تو چه حالتی هستن مشغوله. دقیقا منم به همین خاطر روزی 1 ساعت کولر خونه یا پنکه اتاقم و ... رو خاموش میکنم یه استراحتی بکنن بلکه عمر مفیدشون بیشتر بشه.
چقد جذاب
ینی تو خاموش کردی؟؟
افرین
تو زن زندگی هستی
همشون نه
بعضیاشون بنظرم واااقعا اجسام فهمیده و عاقلی هستن