به آسمان نگاه کن
یادت هست
همیشه گفته ام
آن ستاره که دور از ماه
خودنمایی میکند
و پر نور تر از همتایان خویش
چشمک میزند
از روز ازل
به نام من
نورش را زدند!
اما حال
دیری ست که
تکه ای ابر تیره
و مسلما
پر باران
ستاره ام را بلعیده
گلویش را چسبیده...
آه
ستارهی کوچک بیچاره
و ای کاش باد
به جای آنکه هوای رفتن را
به سر آدمها می انداخت
کمی
این لکه ی تنگِ متراکم را
از دامان ستاره ام
می زدود...
۱۸ تیر ۹۵ ، ۲۰:۴۰
۳
۰
ف.ع
گاهی هیچ چیز برای از دست دادن نمانده
چرا که تو مدت ها پیش
بی آنکه بدانی
آن را از دست داده ای...
۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۸:۳۲
۳
۰
ف.ع
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
+همیشه آنکه میرود بخشی از مارا با خود میبرد
۱۵ تیر ۹۵ ، ۲۲:۱۷
۳
۰
ف.ع
گاه انتظار یک فاجعه از خود فاجعه دردناک تر و سخت تر است...
۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۰:۵۶
۲
۰
ف.ع
به همین راحتی..............................
۱۱ تیر ۹۵ ، ۰۵:۲۸
۴
۰
ف.ع
ماده شیری که دندانش را بکشد باز هم و هنوز هم شیر است
۱۰ تیر ۹۵ ، ۰۲:۴۰
۴
۰
ف.ع
میخواهم بنویسم اما
حالو هوایم ورای نوشتن است انگار...
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۱۳
۵
۰
ف.ع
بی خوابی به سرم زده است و
بی خیالی به سرت...
ولی اما...
آن کجا و این کجا؟
+چهار صبح!
++سرم را به بالش فشار میدهم و خالی نمیشود حجم بی فکری هایت...
+++دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست
۱۷ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۵۴
۳
۰
ف.ع
We both knew, I had to go someday, it's better for both of us, after we had a lot fights, but I gotta let go, cause I'm feeling so psycho, it's like we're going to recycle, maybe with someone or just solo...
۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۳
۲
۰
ف.ع
چشم هایت را
به گل های سرخ پیراهنم
بدوز
من
با اشک
سیرابشان کردم و تو
با نور
شاداب
دست هایت را
بر قناری های زرد پیراهنم
بکش
من
با شور
ترانهشان کردم و تو
با زخمه
کوک...
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۳
۴
۰
ف.ع
درگیر
شلوغ
به هم ریخته
روزها
شب ها
هیجان
افول
هبوط
فراز
۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۲
۳
۰
ف.ع
به زودی نقل مکان و آدرس خواهم کرد....
۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۴۳
۳
۰
ف.ع
وقتی همیشه بودی
نبودنت اونارو نمیترسونه
نبودنت رو از یاد میبرن
وقتی همیشه بودی
باید نبودتو متذکر شی...
۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۵
۲
۰
ف.ع
دلم تنگ است و دیگر هیچ...........
+تولد، تجربه
،ثبت،فراموش،خب
۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۱۷
۴
۰
ف.ع
در من دشنه ای ست
که نتوان برون کرد از دل
مرا جان نمی گیردو
جان نمی گیرد جان
چشمِ نوشدارویی نیست
دست دستگیری هم
پای کشان
گردن کشان...
کوچه را
آذین بسته اند
و در جوی
خون جاری ست
پای کشان
گردن کشان
سرکشان...
هر تپش دل
عمق تازه ی جراحت
.
.
.
صداکن مرا
فریادم زن
عاقبت
رویازاد را
کابوس ها
خواهند کشت...
صداکن مرا
از این بیداریِ خواب آلود...
۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۳
۳
۰
ف.ع
در من حرف هایی ست که با تو نگفته ام...
۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۶
۲
۰
ف.ع
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من...
۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۱
۳
۰
ف.ع
وقتی دست و دلت به نوشتن نمیرود
وقتی پای دلت به ماندن نمیرود
شاعرانه ترین لحظه های عاشقانه
که دریا با بلعیدن و نشخوار خورشید
برای آدمی رقم میزند نیز
کلمات را بر دست هایت جاری نمیکند
کلمات را زیر پایت فرش قرمز نمیکند
+در نبود خواهم بود...
۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۲۷
۴
۰
ف.ع
دارم به گذشته باز میگردم
به گذشته نچندان دور
که امیالی درون من
مرا به نوشتن پست هایی رمز دار
فرا میخوانند
دارم پا به آینده میگذارم
و به گذشته باز میگردم
دارم به درونم باز میگردم
دست هایی مرا به سوی خود میکشند
دارم به گ...
+یک زمانی هم بود که تمام پست هایم پوشیده بود...
۳۰ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۴۵
۲
۰
ف.ع
سالهای نچندان دور:
علت سکته قلبی :قطع و وصلی اینترنت حرص خوردن شدید :|
+مرگ الکترونیک
++ما به سمت یک خودکشی تدریجی حرکت میکنیم...
+++هیچ!
×My mind is gone, I'm spinning round
And deep inside, my tears I'll drown
I'm losing grip, what's happening?! ...This is how I feel
××آهنگ cry از ریحانا
×××عقل من از کار افتاده است،سرگردانم و به شدت در خودم هستم و عاقبت اشکهایم مرا در خود غرق خواهند کرد،من راه را گم کرده ام، چه شده است؟! ... این چیز هایی ست که احساس میکنم...
۲۵ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۱
۴
۰
ف.ع