۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است
میخواهم بنویسم اما
حالو هوایم ورای نوشتن است انگار...
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۱۳
۵
۰
ف.ع
بی خوابی به سرم زده است و
بی خیالی به سرت...
ولی اما...
آن کجا و این کجا؟
+چهار صبح!
++سرم را به بالش فشار میدهم و خالی نمیشود حجم بی فکری هایت...
+++دنیا پل باریکی بین بد و بدتر هاست
۱۷ خرداد ۹۵ ، ۰۳:۵۴
۳
۰
ف.ع
We both knew, I had to go someday, it's better for both of us, after we had a lot fights, but I gotta let go, cause I'm feeling so psycho, it's like we're going to recycle, maybe with someone or just solo...
۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۳
۲
۰
ف.ع
چشم هایت را
به گل های سرخ پیراهنم
بدوز
من
با اشک
سیرابشان کردم و تو
با نور
شاداب
دست هایت را
بر قناری های زرد پیراهنم
بکش
من
با شور
ترانهشان کردم و تو
با زخمه
کوک...
۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۳
۴
۰
ف.ع