نمیدانم این اشک ها مزه ی شور کدامین روز را میدهند
نمیدانم چه کسی گردو خاک آن روز را فوت کرده است درست در چشمان من
نمیدانم...
تنها بوی خاک خیس خورده ای را در سوزش چشمانم میشنوم...


+باید بنویسم از حال، از حال دستی که از همیشه بدتر است، از دستی که پیجیده درباند مینویسد، از دستی که در آن حرف ها تظاهرات کرده اند، تجمع کرده اند، (کاش میشد بگویم تجمع بیش از دو حرف ممنوع!)