احساس میکنم دچار خود سانسوری شده ام خودم حرفایم را سانسور میکنم و اینطور میشود که کلمات هم قهر میکنند میگویند مارا نمینویسی؟ و من میگویم عزیزانم دوست دارم اما نمیشود شمارانوشت( و البته که سعی میکنم جوری بگویم که ناراحت نشوند مثلا مهربانتر میگویمشان)اما خب کلمه اتد دیگر! گاهی قهر میکنند و میگذارد و میروند
اینطور مشود که یک به اصطلاح نویسنده ! جوهر حرف هایش که همان کلمات هستند خشک میشود و ساکت میشود
احساس میکند اما احساس هایش گنگند وقتی نمیتواند بنویسدشان وقتی کلمات یاری نمیکنند وقتی دست خود او هم جلونمیرود وقتی ...
و البته که بعضی احساس هارا نمیتوان نوشت حتی اگر کلمات باشند ...
اصلا بعضی وقت ها یک حس را داری و نداری میخواهی از داشتنش بنویسی که میبینی نداریش و با خود میگویی از چه میخواهی بنویسی؟از نداشته هایت؟ پس صفحه وبلاگت را میبندی اما همین که بستی احساس میکنی یک چیزی هست!