دخترم

دخترِ عزیزم

دخترِ کوچک و بی گناهم

مرا ببخش که میگویم
اما
کاش هرگز به این دنیا نیایی
مرا ببخش که در عین اشتیاق به تو
در دورترین لحظه از مکان ایستاده ام و
در خود ذوب میشوم
مرا ببخش اگر حتی قدمی هم
برای مظلومیت چشم هایت برنمیدارم
دخترم
پیش از اینها اگر از من،دنیا را میپرسیدی
برایت میگفتم دنیا عروس رعنایی ست که
ابر میپوشد و خورشید می آویزد
آواز میخواند و با ماه میرقصد
برایت میگفتم دنیا
ابروهایش را که گره میزند،
دماوند سر میکشد و
دلش که میگیرد،
باران بر گونه اش گل می اندازد
اما اکنون
برایت میگویم دنیا عروس افسرده و سرگردانی ست که
جگرش را "خون" کرده اند آدم ها...