مخاطب دارد! :: در مسیرِ شدن

مخاطب دارد!

کاش میشد مثل ماموتا تو یخچالای قطبیِ گذشته، حبس میشدم!
اینطوری لحظه ها کم کم دچار کریستالای یخ میشدن، زمان آروم آروم مثل برف میبارید و درست وقتی تو اومدی پیشم و بقیه سر کارن، همه چی منجمد میشد...
فکر کن! چه عصر یخبندونی میشد دایی :)

+ دلتنگ کودکی ...

۹۶/۰۴/۱۰

ف.ع

حَرفى بِزَن چيزى بِگو كين بُغض در مَن بِشكَنَد

۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۴

مریــــ ـــــم

:))

۱۰ تیر ۹۶، ۱۲:۵۷

من نوشت:

:(:

۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۹:۴۳

پـــــر ی

تعبیر قشنگی بود

۱۰ تیر ۹۶، ۲۰:۰۱

من نوشت:

خیلی ممنونم :)

۱۰ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۱

الیــــ ــــوت

یادتونه تو بچگی مجبورتون میکردن هر شب ساعت 9 بخوابین؟
یادتونه مجبور بودین همراه خانواده هرجا هر مهمونی میرن شما هم برین؟
یادتونه هیچکس به حرفا و نظراتتون کوچکترین اهمیتی نمیداد؟
یادتونه هیچ اختیار و آزادی از خوتون نداشتی؟
یادتون اومد؟ دیگه دلتنگ کودکی نشید پس :)

۱۱ تیر ۹۶، ۱۰:۵۳

من نوشت:

میدونم چی میگید ولی با اینهمه کودکیو دوست دارم :)) البته من از اون دسته بچه هایی بودم که انقدر شیطون بودم مهمونی نمیبردنم D: شما تو کامنتاتون همیشه سعی میکنید یه دید مثبت و انرژی خوب منتقل کنید این عالیه واقعا ممنونم :))

۱۱ تیر ۹۶ ، ۱۹:۱۱

الیــــ ــــوت

عاقا خدا خیرتون بده واقعا!
همه اینجا میگن تو فاز منفی هستی در حالی که تو واقعیت کاملا برعکسه :)
خلاصه بس شاد شدیم! مرسی :))

۱۱ تیر ۹۶، ۱۹:۱۸

من نوشت:

نه با اون 'همه' مخالفم انرژی مثبت درونیتون کاملا محسوسه :))

خواهش میکنم من فقط حقیقتو گفتم :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *