در مسیرِ شدن

أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ

از من به او-نامه شماره ۳

عزیزکم!
مادرت را بر پرحرفی این روزهایش ببخش
دلم عجیب پر است
و هربار که دست بر قلم میگیرم
تورا نشسته رو به روی خویش میابم
انگار که تمام دنیا سکوت کرده اند
تا گفتگوی دیگری رقم زنیم...
جان من!
در زندگی درد هایی را خواهی یافت که نه‌توان با کس درمیان گذاشت و نه‌توان به تنهایی تابشان آورد
اگر از من میشنوی
حروف را برای بیانشان بچین ویا
نقشی بر سفیدی کاغذ سیاه کن
اصلا میتوانی
دستی بر ساز کشی و نت های دردآلود را به رقص آوری...
زیبا!
مبادا درد هایت را در لباس اصوات به باد بسپاری
که باد چرخ ها خواهد زد
و آنگاه مردم هریک جراحت تازه ای بر لطافت تو خواهند شد
دیگر حرفی نیست
جز آنکه
دردهایت را سخت و گرم در آغوش گیری...
آنگاه خواهی دید
که چگونه
تبلور درد ها
قوت قلبت می‌شوند...

۱۰ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۴۷ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

با حجوم این درد...

با درد عمیق دل من
تو دیدی که مردم چه کردن
تو پیش غرورم نشستی
تو زخمای قلبم رو بستی
شکل رفتن این روزگار
منو تو گریه تنها نذار
منو از آدما پس بگیر
منو دست خودم نسپار
.
.
.


+جز تو هیچکی مهربون نبود خدا :)
++تیتراژ سریال پریا-احسان خواجه امیری
۰۹ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۰۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ف.ع

هر درد زمانی( از عمر ) را به تاراج خواهد برد...

دریافتم که مصائب زندگی
آرام آرام
تنها و تنها
در زمان
در روزها و ساعت ها و ثانیه ها
حل خواهند شد
کمرنگ خواهد شد...




+روزگاری درد و درمان بودی اما حال
دل مبتلای من را تنها
نمکی
سوزشی
لاعلاجی ست
بی درمان درد...
۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۴ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

من‌ت!

کتاب آداب معاشرت صفحه بیست بند دوم:

آدم هارا نفهم فرض نکنیم...



+به قول یکی از استادان!
++مناسب این روزها
+++خواب دیدم... بی تعبیر... شبیه به کابوس!
++++برای نکرده ها منت نگذاریم حداقل!

۰۸ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۵۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ف.ع

از من به او-نامه شماره ۲

دخترم!
آسمان را ببین
هوا
دریا
و خورشید را...
تمام‌شان از برای توست
پس خود را در بند آدم های کوچک و خواسته های کوچک ترشان گرفتار مکن
وسیع باش
مهربانی را بی چشم‌داشت اول از همه بر خود و بعد از آن بر دیگران، بتاب
که اگر با خود مهربان نبودی، مهربانی را فراموش خواهی کرد...
جانِ من!
زندگی کوتاه تر از آن است که لحظه های خوب را برخود حرام کنی
زیبا!
بگذار به جای نصیحت‌های بی پایان
دستی میان گندم‌زار موهایت کشم
راستی میدانی
آسمان در چشمانت جاری ست؟
و خورشید
از میان انگشتان کوچک تو طلوع میکند؟
دریا به پای تو میافتد
و هوا
عشق را در تک تک سلول های تو تزریق میکند؟
زندگی زیباست فرزندم
زندگی
زیباست...

۰۴ شهریور ۹۵ ، ۲۲:۳۳ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

همیشه تو ذهنم میمونی اما من تو خاطرات تو کم کم گم میشم...

شما نمیدانید که گاه خاطرات با آدم ها چه میکند، شما این‌هارا نمیدانید و یک روز صبح که چشمانتان را باز میکنید تصمیم میگیرید وجودتان را در چمدانی گذاشته و با خود ببرید، آنگاه آن آدم هایی که حرفشان شد مثل هر روز با لبخند بیدار میشوند و احتمالا در اولین فرصت به شما سر میزنند و با جایی خالی از هرگونه‌ی انسانی مواجه میشوند، شما حتما این را خوب میدانید که بیشتر فرو رفتگی ها یا خود به خود پر میشوند و یا پر کرده میشوند! از چاله کوچک دندان هایتان تا چاله های خیابان ها و در نگاهی وسیع تر چاله های زمین( دریا ها)همه و همه به گونه ای پر شده اند... اما شما نمیدانید که جای خالی شما چگونه پر خواهد شد، بگذارید برایتان بگویم : جای خالی شما با خاطراتتان با حرف هایتان با لبخند هایتان حتی گریه ها و کوچک ترین یادگار هایتان پر خواهد شد. میدانیم که هرکس در آن واحد یک نفر بیشتر نیست اما درآن واحد ممکن است هزاران حرف و هزاران رفتار متفاوت از خود نشان دهد و حتما میتوانید حدس بزنید که حجم ماندگاری ها و یادگاری ها حتی از خود فرد مذکور بیشتر خواهد شد.درست مثل آنکه میان رشته کوه هایی تقریبا مشابه، دماوند نامی پیدا شود، فوران کند بریزد بسوزاند بنشیند سرد شود خاموش شود بمیرد برود.... و هرگاه بازمانده ندایی سر دهد تنها و تنها پژواکی از صدای خود را میشوند... شما نمیدانید خاطرات با آدم ها چه میکند شما نمیدانید فرار کردن از پژواک صدای خود یعنی چه، شما نمیدانید دماوند یعنی چه، گذشته یعنی چه، لحظه یعنی چه، خاطرات یعنی چه... شما نمیدانید...و آن آدم ها گاه فرهاد میشوند یعنی آنکه تیشه برمیدارند و به جان دماوند هایشان میافتند، شما فکر میکنید سعی در نابودی آنها دارند؟ سخت در اشتباهید! آنها دارند تمام کوه را از نو زندگی میکنند، از نو با دست های خود لمس میکنند، از نو... از دوباره، از گذشته، از همیشه...و انگار در خود بیشتر و بیشتر فرو میروند.... ساکت میشوند و حتی شاید در اثر ریزش کوه برای همیشه لابه لای خاطراتتان مدفون شوند... شما نمیدانید گاه خاطرات با آدم ها چه میکند...



+برداشتی از آنچه دیده ایم وز آنچه شنیده ایم...
++خدایا تویی دستگیر و آرامم،حتی برای لحظه ای مرا به حال خود وامگذار

۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۶ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
ف.ع

درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست...

کنکور شرف و آبروی هر کسی ست، برای شرف و آبروی خود بجنگید :|
۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۵۶ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
ف.ع

دلی از تبار دریا

گاهی دلت تنگ میشود
نه برای کسی
یا چیزی
بلکه تنها
دلت کوچک میشود
آنگاه
شبیه چایی ست سر‌پر
که
در استکان کمرباریک ریخته شده باشد
در انتظار یک تلنگر
در انتظار یک نامهربانی
در انتظار یک حرف
تا لبریز شود
تا ببارد
تا خالی شود
گاهی دلت
از عالم و آدم پر است
و یک مرتبه
تنگ هم میشود
تصور کن!
چیزی ست
شبیه به
یک
سونامی
در اقیانوس آرام!
۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۳۸ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
ف.ع

از عمر وبلاگ( من )

ششصد روز گذشت...

+و هر آیینه در اندیشه آنم که گذشت هر روز به عمر من افزود یا از آن کاست؟؟!

++ :)

+++ خُدایا شُکْرِتْ...

++++ سیصد '' من‌نوشت'' در ششصد '' من‌گذشت''

۳۰ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
ف.ع

نیلوفرانه در باد، پیچیده، تاب خورده

+خوبی؟
-نمیدونم!





×دیالوگ
+من( - )
++مثلا پیشانی‌ات را به شیشه سرد ماشین تکیه بدهی، نسیمی از لابه لای درز های کوچک صورتت را نوازش کند، همایون بخواند:رفت آن سوار و با خود، یک تار مو نبرده...
جاده از خلال چشم‌هایت عبور کند،ماه بر بیابان بتابد وهیچ صدای دیگری...
+++شادی چرا رمیده، آتش چرا فسرده؟
++++خنثی طور!
+++++نگه داشتن دوستان قدیمی مهم تر و سخت تر از پیدا کردن دوستان جدید است...
۲۹ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۵ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

یک وقت هایی هست باید مُرد...

یک حرف هایی هست باید زد
یک حرف هایی هست باید خورد
در این زد و خوردی که حرفش شد
یک وقت هایی هست باید مُرد...
یک حرف هایی هست
ممنوعه
یک حرف هایی هست
بودارند
حتی شده سر های سبزی را
با حرف های سرخ
بردارند
یک حرف هایی هست
خیلی رک
یک حرف هایی
از ته سینه
یک حرف هایی کاملا واضح
مانند شی‌ای توی آیینه
یک حرف هایی هست
خیلی تلخ
یک حرف هایی هم
عسل،حلوا
یک حرف هایی
نطفه ی عشق و
یک حرف هایی
شعله‌ی بلوا
من
حرف دارم با تو جان دل
هم تلخ و رک
هم سرخ و
هم بودار
این حرف را یکبار خواهم زد
بی حاشیه
بی پرده
بی تکرار
من حرف هایم مثل تو آقا
هرگز نبوده مبهم و نافذ
من ساده ام
و ساده میگویم
رفتم که رفتم
بی خداحافظ...



+متن یک دکلمه
++شاعر؟!
+++the pain in my chest, it could kill me...
۲۹ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۴ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

بیاید با اینا تابستونُ سَر کنیم...!

اول از همه چیز باید تشکر کنم بابت دعوت «عارفه بانو» از من برای شرکت در این بازی وبلاگی :)

، پیشنهادات من برای سر کردن تابستون و تعطیلات به شرح زیر میباشد!! :

کتاب:

۱.کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو

۲.سلوک اثر محمود دولت آبادی

۳.یک عاشقانه آرام اثر نادر ابراهیمی

۴.ربه کا اثر دافنه دوموریه

۵.زندگی عزیز اثر آلیس مونرو

۶.برهوت عشق اثر فرانسوا موریاک

۷.بابا لنگ دراز اثر جین وبستر (حتی به کسانی که کارتونش رو هم دیدن پیشنهاد میکنم)

۸.جین ایر اثر شارلوت برونته

۹. دنیای سوفی اثر پوستین گردر

۱۰.منِ او اثر رضا امیر خانی

۱۱.شاهدخت سرزمین ابدیت اثر آرش حجازی 

۱۲.بادبادک باز اثر خالد حسینی

۱۳.بوف کور اثر صادق هدایت 

۱۴.کوری اثر ژوزه ساراماگو

۱۵.سمک عیار 

۱۶.کلیله و دمنه

۱۷.من زنده ام اثر معصومه آباد

۱۸.من گوساله ام اثر ببزرگمهر حسین پور

۱۹.از قرو قمبیل های قلمی بی قال و قیل ۱ و ۲ اثر بزرگمهر حسین پور

۲۰.دنیای شگفت انگیز اُز اثر ال فرانک بااوم

شعر:

۲۱.دیوان حافظ

۲۲.بوستان و گلستان سعدی

۲۳.شاهنامه فردوسی

۲۴.آتار نظامی من جمله شیرین و فرهاد

۲۵.مثنوی مولانا

۲۶.اشعار فریدون مشیری 

۲۶.اشعار قیصر امین پور 

۲۷.اشعار فاضل نظری 

۲۸.اشعار علی صالحی 

۲۹. هشت کتاب سهراب سپهری 

۳۰.اشعار علیرضا آذر 

۳۱.اشعار احسان افشاری

۳۲.اشعار کاظم بهمنی

۳۳.اشعار محمد حسین بهرامیان 

۳۴.اشعار سید مهدی موسوی 

۳۵.اشعار امید صباغ نو

فیلم:

خیلی اهل فیلم دیدن نیستم اما :

۳۶.شیار ۱۴۳

۳۷.هیس دختر ها فریاد نمیزنند

۳۸.شرلوک هلمز ساخت شبکه بی بی سی با بازی benedict timothy carlton cumberbatch !! 

۳۹.ایستاده در غبار

۴۰.رخ دیوانه

بازی :

اصلا اهل بازی های کامپیوتری نیستم! و نمیشناسم! 

موسیقی:

۴۱.ارمغان تاریکی  با صدای محمد اصفهانی 

۴۲.سلام آخر احسان خواجه امیری 

۴۳.ارغوان علیرضا قربانی 

۴۴. Cry ریحانا 

۴۵. For Elise بتهوون

۴۶.همه چیز تقصیر باد است آیدا شاه‌قاسمی

۴۷. Je t'aime لارا فابین

۴۸.میم مثل مادر مهیار فاضلی

۴۹.تا صبح فردا گروه پالت

۵۰.پرده نشین علیرضا قربانی 

۵۱. Parisienne moonlight  آناتما

۵۲. Someone Like you  ادل 

۵۳.love in the dark  ادل

۵۴. The last time تیلور

۵۵. Sad beautiful tragic  تیلور

۵۶. White horse  تیلور 

۵۷.آلبوم عاشقانه ها احسان خواجه امیری 

۵۸.آلبوم نه فرشته ام نه شیطان همایون شجریان 

۵۹.آلبوم ناگفته حافظ ناظری

۶۰.آلبوم پریچهره سینا سرلک

وبلاگ:

تصمیم گرفتم چندتا وبلاگ که خودم  میخونم و تابستونمو با اونا سر میکنم معرفی کنم  

البته وبلاگ هایی مثل وبلاگ عارفه جان یا آقای مترسک  یا گونه های چالدار و غیره  که از سرویس بیان استفاده میکنن جز وبلاگ هایی هستن  که همه دنبال میکنند و فکر کردم بهتره اول وبلاگ هایی رو بگم که کمتر شناخته شده هستن و بیانی نیستن! 

۶۱. Last-streets.blogfa.com  تو بی پرده ماه شدی... 

۶۲. Leeteer.blogfa.com  نامه های سر گشاده

۶۳. Foggylife.persianblog.ir  زندگی مه آلود 

۶۴. Mahdiehweblog.persianblog.ir   نوستالژی های سال ها بعد

۶۵. Masiha290.blogfa.com  مفرد مونث بی مخاطب (آرشیو ایشون با برچسب های لرد آلفرد داگلاس و بابی ساندز رو حتما بخونید...) 

۶۶. Nikolaa.blogfa.com  نیکولا

۶۷. Heliya1382.persianblog.ir برف روی خط استوا 

۶۸. Zitana.blogfa.com  سیاه سرفه

۶۹. Setaresoha.persianblog.ir هیچکده

۷۰. New-nr.blogfa.com  وقتی در متن خیابان سقوط میشوی

۷۱. Laleyevajgoon.blogfa.com وضعیتی در حال تغییر

۷۲. R-kh-a.blogfa.com  خواندن ندارد

۷۳. O7rf7o.blog.ir تویی پایان ویرانی 

۷۴. 1matarsak.com یک مترسک 

۷۵. Goonehaiechaldar.blog.ir  گونه های چالدار 

+با کمی دیر کرد... 

++تمام اون افرادی که مد نظر بنده بودن برای دعوت به این بازی قبلا دعوت شدن در نتیجه  از همه دوستانی که این پست رو میخونن دعوت میکنم که ادامه دهنده ی این راه باشن! 

+++ عارفه :) :*

۲۳ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۵ ۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
ف.ع

It's too late....

Say you're sorry, that face of an angel

بگوکه متاسفی،با همون چهره ی پاک و مظلوم

Comes out just when you need it to

که درست وقتی بهش نیاز داری پیداش میشه

As I paced back and forth all this time

همونجوری که من همه این روزا در گذشته و حال رفتو آمد میکردم

Cause I honestly believed in you

چون من از صمیم قلبم تورو باور داشتم

Holding on, The days drag on

دیگه کافیه،روزها کش میانو طولانی میشن

Stupid girl, I should have known

من چقدر احمقم، من باید میدونستم

I should have known

من باید میفهمیدم

I'm not a princess, this ain't a fairy tale

که من یه پرنسس نیستم، و این داستان و افسانه پریا نیست

I'm not the one you'll sweep off her feet

من اونی که نیستم تو میخوای باهاش رابطه داشته باشی

Lead her up the stair,well


This ain't Hollywood, this is a small town

خب ابنجا هالیوود نیست بلکه یه شهر کوچیکه و

I was a dreamer before you went and let me down

من یه خیال باف بودم قبل از اینکه بری و منو از تمام اون رویاها نا امید کنی

Now it's too late for you and your white horse to come around

الانم خیلی دیره برای تو که با اسب سفیدت برگردی

Maybe I was naive

شاید من خیلی ساده بودم و توی چشمات گم شدم

Got lost in your eyes, and never really had a chance

در حالی که به واقع هیچ شانسی نداشتم

My mistake, I didn't know to be in love

اشتباه از منه

You had to fight to have the upper hand

نمیدونستم برای معشوقه باقی موندن و داشتن رابطه باید بجنگی تا بالاترین درجه رو داشته باشی

I had so many dreams, about you and me

من درمورد خودمون رویاهای زیادی داشتم و پایان خوب

Happy endings, now I know

ولی الان فهمیدم که

I'm not a princess, this ain't a fairy tale

I'm not the one you'll sweep off her feet

Lead her up the stair,well

This ain't Hollywood, this is a small town

I was a dreamer before you went and let me down

Now it's too late for you and your white horse to come around


And there you are on your knees

وحالا این تویی که به زانو افتادی

Begging for forgiveness, begging for me

برای فراموشی و بخشش التماس میکنی،برای به دست آوردن من التماس میکنی

Just like I always wanted but I'm so sorry

درست همینجوری که من همیشه میخواستم منو بخوای، امامن خیلی متأسفم

Cause I'm not your princess, this ain't a fairytale

چون من پرنسس تو نیستم و اینم افسانه نیست

I'm gonna find someone someday who might actually treat me well

من روزی کسیو پیدا خواهم کرد که واقعا با من خوب رفتار کنه

This is a big world, that was a small town

دنیا بزرگه و اون فقط یه شهر کوچیک بود که

There in my rear view mirror disappearing now

حالا پشت سر من توی آینه ماشین درحال ناپدید شدنه

And it's too late for you and your white horse

الان برای تو و اسب سفیدت دیر شده

Now it's too late for you and your white horse to catch me now

حالا دیره که با اسب سفیدت بخوای منو به دست بیاری

Oh, whoa, whoa, whoa

اوه،وایسا وایسا

Try and catch me now

دست از تلاش برای به دست آوردن من بردار

Oh, it's too late, to catch me now

اوه،حالا دیگه خیلی دیره که بخوای منو به دست بیاری





+خود برداشت
++آهنگ white horse از تیلور سوئیفت

۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۰۷ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
ف.ع

چهارصد و سی و نهمین ثبت احوال من...

عمر این وبلاگ پونصد و هشتادو پنج روز
و مطالبی که انتشار یافته دویست و نودو سه تا
بامزه ست اگر بشه سیصد پست در ششصدمین روز....!






+این پست در واقع به علت پیش نویس ها چهارصد و سی و نهمین پست میباشد!! :)
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۳۱ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

:)

ممنونم از همه دوستانی که بنده رو دنبال میکنند....







+من دهان باز نکردم که نرنجی از من، مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد...
++فاضل نظری
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

مادرانه هایم راببر، عروسک هایم نه....

شاید هم ما
فلسفه ی دنیا را
با کودکی های خویش
آمیخته ایم
که
عروسک هایمان را
روبه رویش مینشانیم
و او
با وسواسی خاص
آنهایی که بیشتر دوستشان داریم
انتخاب میکند
بازی میدهد
میبرد
.
.
.




+یه حالی دارم این روزا، شاید مردم، حواسم نیست!

۱۰ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ف.ع

سر باز نکن ای اشک، از جاذبه دوری کن

ای بغض پر از عصیان
این بار
صبوری کن...

+علیرضا آذر 

۰۷ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۸ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
ف.ع

تنهایی تقدیر من نیست، ترجیح من است....

وقت غروب بخوان از غمِ دلگیر تنها بودن ، تنهای مقتدرِ ساکت شده ، ساکتِ قفل بر دهان ... قفلی از جنس سکوت خفقان آور ، خفقان از باورِ خوب نبودن ، خوب بودنِ جدای از همگانِ فریبکارِ ریاکارِ غرق در ادا ، غرق در نفهمیدن فواید نوشتنِ بدون مخاطب ، بدونِ غمخوانی غروب مسکنی برای زندگی نیست ...


+ نوشته ی یکی از آشنایان!
++ خیلی اتفاقی پیدا شد!!
+++ثبت خاطرات
۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ف.ع

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن...

انگار که پر از حرف باشم و حرفی برای گفتن نمانده باشد
انگار که پر از رفتن باشم و جایی برای رفتن نمانده باشد
انگار که پر از...
انگار که پر از من باشم و چیزی از من نمانده باشد....!




+آدم چه‌قدر زود پیر میشود وقتی احساسش اضافه تر از درک آدم هاست....
۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۵۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
ف.ع

ای آشنای نا پیدای دور دست ها...

گاهی اوقات دلت میخواهد
دوستی
آشنایی
از نا کجا آبادی
زمان نا معلومی
ترجیحا ناگهانی
سرو کله اش با یک لبخند پیدا شود
حالت را بپرسد
حرف بزنید
حرف بزنی
حرف. بزن...د


+هیچ فرقی ندارد کدامیک از دوستان و آشنایان...
۱۹ تیر ۹۵ ، ۲۲:۵۱ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
ف.ع